تاریخ و فرهنگ ابهر

« ملّاداغی » ،عظیم ترین اسطوره ی منطقه ی ابهررود

(قسمت اول) نوشته: سید قاسم موسوی

ای برادر قصه چون پیمانه ایست

معنی اندر وی مثال دانه ایست  

دانه ی معنی بگیرد مرد عقل

ننگرد پیمانه را گر گشت نقل ( مولوی )

اگر بر کنار دریایی پهناور یا پای کوهی سر به فلک کشیده بایستیم و به آنها بنگریم دامنه های پائین کوه یا آب های نزدیک ساحل را روشن چنانچه هست می بینیم و چگونگی آنها را در می یابیم ، اما هر چه به دورتر و بالاتر نظر افکنیم وضوح و صراحت مشاهدات ما کمتر می شود . تاریخ و بن مایه های باستانی مناطق کهن نیز بر این قیاس است ، حوادث و وقایع قرن های نزدیک مدوّن و مشخص اند و قابل باور ، ولیکن هر چه به زمان های دورتر بیندیشیم ، روشنی ها و واقعیت ها کاستی می پذیرد و اگر به روزگاران بسیار دور بپردازیم بجائی می رسیم که سنگ نبشته ها ، سفال ها ، خرابه ها و دیگر نشانه ها و علامت هایی که مجموعا آثار باستانی نامیده می شوند روشنگر تاریخ نخواهد بود و چنین می نماید که ما به تاریکی و سکوت مطلق پیوسته ایم و ظلمت و خاموشی مطلق ، همه وحشت است و جهت خلاصی از این وحشت علومی چون تاریخ و باستان شناسی جوابگو نبوده و لذا علمی تحت عنوان اسطوره شناسی ( mythologiy ) به کمک و یاری انسان جستجوگر می آید و تنها در آن زمان است که مشخص می گردد اقوام ابتدایی برای رهایی از خاموشی و تاریکی و سکوت آغازین حیات ، اساطیری داشته اند که همه و همه لطیف ، دلنشین و خیال انگیز بوده اند .  تعریف اسطوره : البته اسطوره را معانی متفاوت است و تفاسیر مختلف ، عده ای آن را دروغ و فسانه می دانند ، عده ای دیگر آن را به سخن بی پایه و آنچه حقیقت ندارد تفسیر کرده اند ولی آنچه که مسلم است اسطوره یعنی رمز و نشانه و به تعبیری کامل تر سخن راز آمیز و به طور کلی رمز ها و نشانه های باستانی هر قوم و ملّتی را میتولوژی ( اسطوره شناسی ) آن قوم و ملّت می نامند. و این اسطوره ها برخی همراه با دین و برخی در کنار دین و حاشیه ی دین ها به کار رفته اند و به همین جهت بعضی از آنها در کمال زیبایی و نازکی و پرمغزی است و بسیاری دیگر سراسر وهم و گمان و ترس و پریشانی و خرافات است .  ناچار اساطیر هر ملّت ویژه ی او و نمودار فرهنگی اوست و با این همه باز نمی توان آن ها را دروغ دانست و بی شک نهال مذهب های کهن ، از همین اساطیر روئیده و بالیده شده است . و البته نباید از نظر دور داشت که در باور انسان عهد کهن ، درختان ، کوه ها ، رودخانه ها ، دریاچه ها و ... مانند انسان دارای روح بوده اند و تا آن جایی که می توان استنباط نمود کهن ترین عقیده ی دینی پرستش درخت ، رودخانه ، و کوه بوده و بسیاری کوه ها مقدّس و جایگاه خدایان بوده است ( اعتقاد به جان گرایی ) و پیشینیان ما معتقد بودند که در درون این کوه ها ، ارواحی وجود دارد که نیروی آفریننده یی را که در درون آنها نهفته است و از شگفت ترین شگفتی ها به شمار می رود هدایت می کند و بی گمان نیروی الهی است که به این صورت مجسّم در آمده است و باید مورد ستایش قرار گیرد که اگر به نمونه هایی از این کوه های مقدّس که جایگاه خدایان می دانستند بخواهیم اشاره داشته باشیم ، می توان از کوه فوجی یامای ژاپن ، کوه المپ یونان ، البرز کوه با قلّه ی دماوندش ( که در باور ایرانیان زرتشتی پل چینوت یا پل صراط از البرز به آسمان می رود همان پلی که کلیه ی ارواح در گذشتگان می بایست در طی طریق خود به سوی بهشت یا دوزخ از آن گذر کنند ) ، کوه بیستون ، کوه الوند همدان و ... یاد کرد . اما ایرانیان بر خلاف دیگر مردمان عهد کهن ( به ویژه یونانیان ) هرگز به این نکوشیده اند که خدایان و ایزدان اسطوره ای طرف ستایش و نیایش خود را از جهان پر گستره ی خیال و سینه ی فراخ آسمان بی کران به پائین بر کشند و به آنان ریختی در دسترس ببخشند و در تاقچه ی اتاقشان بنشانند و شاید یکی از رازهای دلبستگی ایرانیان به آئین های اساطیری و ایزدان باستانیشان  در همین آشنا نشدن از نزدیک با آنان باشد و اساطیر و ایزدان ایرانی هیچ وقت بت کریه و خاک گرفته ی دست ساختی نبوده اند که بارها و بارها از تاقچه ی اتاق بر خاک افتاده و گوشه ی لب و بینی اش پریده باشد ، بلکه برای ایرانیان اساطیر و ایزدانشان باید با همه ی توانائیها و زیبائیهایشان در پهنه ی آسمان آزاد بمانند ، تا بتوانند هر زمان که بخواهند در هر کجا ، حضورشان را نمایان کرده و از آن همه باشند ، هم انسان و هم دیگر موجودات ، لابد به سبب این گستردگی میدان کار است که ایزدان ایرانی مانند هزاران ایزد اسطوره ای مردمان دیگر سرزمین های پهنه ی گسترده ی گیتی ، به آسانی به باد فراموشی سپرده نشده اند و هنوز هم در جهان دانش و اندیشه ی خرد ، ایرانیان با دلبستگی به آنها می پردازند.

ادامه دارد...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ شهریور ۰۱ ، ۰۰:۴۹
شایان ابهری

ابهر یکی از شهرهای دوران پادشاهی سلسله کیانیان است. در تعیین بانی اولیه این شهر باستانی میان مورخین اسلامی وحدت نظر وجود ندارد. بعضی از تاریخ نگاران مانند ذکریا بن محمود قزوینی ( متوفی ۶۷۵ هـ . ق. ) بینانگذار ابهر را را شاپور ذوالاکتاف می داند. عده ای از پژوهشگران مانند حمداله مستوفی متوفی ( ۷۵۰هـ . ق ) مورخ نامی در کتاب جغرافیایی نزهت القلوب احداث ابهر را به دست کیخسرو بن سیاوش کیانی دانستند و پاره ای هم مانند یاقوت حموی ( متوفی ۶۵۸ هـ . ق . ) در معجم البلدان بانی شهر ابهر را داراب بن داراب بن بهمن کیانی ( داریوش سوم هخامنشی ) معرفی کرده و نوشته که به دستور او قلعه ای در ابهر ساخته شده است. ( به این ترتیب از تاریخ احداث قلعه تپه ( تپه دارا ) و شهریت ابهر در روزگار داراب شاه کیانی آخرین پادشاه هخامنشی حدود ۲۷۶۸ سال سپری گردیده. ولی مطالعات باستانشناسی انجام شده در این منقطه بیانگر این واقعیت است که ( اوهر ) از پنجهزار سال قبل بصورت ( دهات ) بطور لاینقطع مورد استفاده انسانی قرار داشته است. – مؤلف آقاجان فخیمی در کتاب تاریخ ابهر )
 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ دی ۹۹ ، ۱۴:۱۸
شایان ابهری

جغرافیای تاریخی شهر ابهر

 

ابهر در قدیم اوهر نامیده می‌شده‌است. مردم محلی به آن اَبَر می‌گویند. نام ابهر از آب+هر تشکیل شده و در زبان تاتی به معنی آب آسیاب است. ریزابه‌های ابهررود از قدیم آسیاب‌های زیادی را به چرخش درآورده که امروزه نیز چنین است.

در دوره ساسانیان هنگامی که خسرو اول انوشیروان ایران را به چهار قسمت تقسیم کرد ابهر در منطقه دوم یعنی استان جبال قرار داشت در این دوره منطقه ابهررود تحت تسلط خاندان مهران یکی از هفت خاندان مهم حکومت گر ایران قرار داشت این خاندان علاوه بر ابهر به مناطق وسیعی که از ناحیه خوار تا آوج و دشتبی امتداد داشت مالکیت داشتند و معروفترین افرادی که از این خاندان شناخته شده‌اند شروین دشتبی، بهرام چوبینه، پیران گشسب، گریگوریوس و سیاوش رازی هستند

تا پیش از خلافت هارون الرشید، ابهر منطقه نسبتاً وسیعی را شامل بود. وی قسمتی از قاقازان و نیز ناحیه ابهر رود را از ابهر جدا کرد و به قزوین ملحق ساخت. در اوایل سده ۸ قمری ولایت ابهر ۲۵ پاره دیه داشت و حقوق دیوانی آن به یک تومان و چهار هزار دینار می‌رسید.

از ابهر به عنوان بلوک معتبر از ولایت خمسه با باغات فراوان و آب‌های جاری نام برده شده‌است. شاردن می‌نویسد ابهر در دوره شاه عباس دوم صفوی دارای ۲۵۰۰ خانه و باغچه بوده‌است. چنانچه سواره نیم ساعت وقت لازم داشته تا از آن عبور کند. ابهر در این زمان دارای اماکن عمومی و سه مسجد بزرگ بوده و در وسط شهر بقایای گلین قلعه مخروبه‌ای مشاهده می‌شود.

در سال ۱۱۰۰ هجری تاورنیه از ارامنه شهر ابهر خبر داده و ژوبر در زمان فتحعلیشاه قاجار باغ‌های ابهر و خانه‌های تمیز و راحت آن را ستوده‌است. در سال ۱۲۴۷ هجری ابهر ۷۰۰ خانه و باغ‌های دانشین داشته و قبر شیخ قطب الدین از مشایخ سلسله شیخ صفی الدین اردبیلی در ابهر واقع شده بر طبق نوشته دوسرسی در سال‌های ۱۲۵۰ هجری دوره محمد شاه قاجار ابهر دارای ۲۰۰ خانه و ۹۰۰ نفر جمعیت بوده و دو گنبد نیمه ویران از دو مسجد در آن دیده می‌شده‌است. در دوره ناصر الدین شاه قاجار ابهر تیول توپخانه بوده‌است چنانچه خرمدره در تیول فراشخانه بوده در همین دوره قلعه خرابه‌ای به نام دارا در ربع فرسخی شهر دیده می‌شده‌است و خانه‌های آن کمتر از ۱۱۰۰ نبوده. در سده ۱۰ قمری از مرقد پیر حسن بن اخی آوران نیز در ابهر یاد شده و سیدی علی کاتبی دریاسالار عثمانی در ۹۶۴ ه‍.ق آن را زیارت کرده‌است.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ آبان ۹۹ ، ۱۱:۴۰
شایان ابهری

در پیرامون ابهر به هر طرف نگاه کنی آسیابها را می بینی که وسیله می چرخند. ابهریان چه مرد و چه زن در زیبایی از اهل هر شهر دیگر گوی سبقت را ربوده اند. چنین اند و از قدیم چنین بوده اند.

 

همه با هم یکدل،یکزبان و متحدند هرگاه دیده اند ستمکاری بر یکی از ابهریان ستمی روا داشته، همگی به هواداری از مظلوم قیام کنند و ستگر را به جای خویش نشانند تا کنون هیچ استانداری جرات به خود نداده با شهروند ابهری درگیر شود.

 

تاریخ ابهر-تالیف استاد مرحوم آقاجان فخیمی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ آذر ۹۸ ، ۲۳:۳۵
شایان ابهری

شهر ابهر را داراب بن داراب بن بهمن کیانی  (داریوش سوم هخامنشی) معرفی کرده و نوشته که به دستور او قلعه ای در ابهر ساخته شده است. (به این ترتیب از تاریخ احداث قلعه تپه ( تپه دارا) و شهریت ابهر در روزگار داراب شاه کیانی آخرین پادشاه هخامنشی حدود 2768 سال سپری گردیده. ولی مطالعات باستانشناسی انجام شده در این منقطه بیانگر این واقعیت است که (اوهر) از پنج هزار سال قبل بصورت (دهات) بطور لاینقطع مورد استفاده انسانی قرار داشته است.
منبع: کتاب تاریخ ابهر
نوشته: استاد مرحوم آقاجان فخیمی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ تیر ۹۸ ، ۱۳:۳۷
شایان ابهری